آرام گرفتن. آرام شدن: عزیز باد و بر او این جهان گرفته سکون امیر باد و بر او مملکت گرفته قرار. فرخی. پیغام نخستین بدادم خدمت کرد و لختی سکون گرفت و بازگشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 609)
آرام گرفتن. آرام شدن: عزیز باد و بر او این جهان گرفته سکون امیر باد و بر او مملکت گرفته قرار. فرخی. پیغام نخستین بدادم خدمت کرد و لختی سکون گرفت و بازگشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 609)
تنه خوردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صدمه و آسیب دیدن: ز پای اندرآمد نگون گشت طوس تو گوئی ز پیل ژیان یافت کوس. فردوسی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ز رستم بپرسید پرمایه طوس که چون یافت پیل از تگ گور کوس. فردوسی. چنان دان که هر کس که دارد فسوس همو یابد از چرخ گردنده کوس. فردوسی. بزد تند یک دست بردست طوس تو گویی ز پیل ژیان یافت کوس. فردوسی. و رجوع به کوس و کوس خوردن شود
تنه خوردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صدمه و آسیب دیدن: ز پای اندرآمد نگون گشت طوس تو گوئی ز پیل ژیان یافت کوس. فردوسی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ز رستم بپرسید پرمایه طوس که چون یافت پیل از تگ گور کوس. فردوسی. چنان دان که هر کس که دارد فسوس همو یابد از چرخ گردنده کوس. فردوسی. بزد تند یک دست بردست طوس تو گویی ز پیل ژیان یافت کوس. فردوسی. و رجوع به کوس و کوس خوردن شود